چند سال پیش همینقد موهام رو کوتاه کرده بودم!
بعد از این بود که با امیر کات کرده بودیم و همه چیز زندگیم داشت تغییر میکرد! و من مبینای دیگه ای داشتم میشدم!
امسال دوباره موهامو کوتاه کردم!
یادمه حتی سال اولی که میخواستم برم دانشگاه هم موهامو کوتاه کرده بودم!
هر تغییرم با کوتاهی مو همراه بوده!
انگار با موهای کوتاه قدرتم بیشتره! نمیدونم!
هر چی بیشتر جلو میرم بیشتر میفهمم که من تنها خواهم موند! و راستش دیگه مثل قبل درد نداره! حتی الان واقعا تایمای تنهاییمو بیشتر از وقتایی دوست دارم که با ادم ها دارم ارتباط برقرار میکنم!
راستش خستم دیگه از اینکه من گله کنم به آدم ها یا آدم ها گله کنن به من خستم! از انتظاراتی که براورده نمیشه خستم!
همون بهتر ادم کسیو نداشته باشه تا هی زرت زرت انتظارش زخم شه میدونی چی میگم؟
شایدم من از همون دسته آدم هام که تحملم سخته! و آدم ها نمیتونن منو تحمل کنن!
خیلی خستم اسماعیل!
یه مدته هیچ دلیل خاصی واقعا واسه زندگی ندارم!
فقط عین یه ماشین دارم کار میکنم و چیزای دیکته شده ی مغزم رو سعی میکنم انحام بدم بدون هیچ احساس خاصی!
لعنت بهت! به تویی که حتی نمیتونم راجبت با خودمم حرف بزنم!