پنگوئن خانم :)

اینجا یک دفتر خاطرات آنلاین است با خواندن آن وقت خود را هدر ندهید :)

با تشکر

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۴ ثبت شده است

امروز نیم ساعتی زودتر از همیشه اومدم دانشگاه تا برگه هامو بردارم و برم سر کلاس. ولی یکم تایم بیشتر اوردم و تونستم برگه های قبلی رو هم صحیح کنم! خوشحال از این که موفق شدم به همه چی برم داشتم جولان میدادم که یه ایمیلی برام اومد!

ریختم به هم! اینجوری بودم که اصلا فرقی نداره که داری چیکار میکنی و کدوم قسمت از زندگیتی٬ چون همیشه چیزهایی هست که خوب پیش نمیره!

و تو رو میندازه تو یه رینگ و شروع میکنه به زدنت از هر سمت!

و من تو همه این جنگای درونی و بیرونی فقط دنبال یه اغوش آرومم!! فقط جایی باشه که اروم بگیرم وقتی این همه کار و بدبختی تو سرمه!
یه سورسی برای آرامش!

حس میکنم مشکل اینجاست که من دنبال این ارامش همیشه بیرون از خودم بودم! دنبال ادمی بودم که ارامش رو برام درست کنه

در حالی که هیچ کس هیچ کس نمیتونه بیشتر از خودت تو رو بفهمه و هواتو داشته باشه!

پس دستامو دور بدنم میپیچم و یه بغل به خودم میدم..چشمامو میبندم کمرم رو با دستی که سعی کردم بهش بروسنم نوازش میکنم... الان حس بهتری دارم... الان که میتونم به خودم آغوش هدیه بدم...

حالا حس میکنم قوی تر شدم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۰۴ ، ۲۰:۳۳
پنگوئن