توچال و رهایی!
نمیدونم بعد از چند روز دارم مینویسم ولی فک کنم زمان زیادی گذشته!
و چقـــــــــــــــــدر حال خوب دارم!
دیروز امتحان اخر رو دادم و تمــــآم!
و امروز با بچه های دانشکده رفتیم توچال و حقیقتا چقــــدر چسبید بهم!چقــــدر دوست داشتم جمعو!واقعا ازار دهنده نبود!
من همیشه از اکیپ و این چیزا فراری بودم ولی امروز واقعا حضور بچه ها بهم حال داد!
جالب اینجا بود که اکثریت اون بچه ها ارشد بودن!و چقدر راحت ما با هم کنار اومدیم!شاید اصن دلیل اینکه خیلی به نظرم جمع خوبی بودن همین بود که ارشد بودن!چون بزرگتر از من بودن!
خب یه ادم جدید امروز شناختم!که باز اسمش یادم رفت :)) مهرزاد بود فک کنم!مهرزاد ارشد کامپلکس سیستمه!من بار ها تو دانشکده دیدمش پیش بچه ها ولی خب باهاش هیچ برخورد خاصی نداشتم!امروز اومده بود توچال!من خیلی قبلا از این ادم بدم میومد!کلا از ادمایی که ظاهرشون تو قیافس بدم میاد!و خب ایشونم مثل فلوکی(یا همون مهدی)تو قیافه بود!و اسم مهرزاد دودکش شد!
از تنهاییاش گفت!از اینکه چجوری ادم میتونه تو تنهایی جالب زندگی کنه!و با وجود همه ی سختی های تنهایی یه وقتایی هست که از اینکه تنهایی واقعا خوشحال میشی!و دودکش این حس رو تجربه کرده بود!
این تنها بودنه این شانس رو بهت میده تا ادمای بیشتریو بشناسی!توجمع های جالبی پا بذاری و یه دنیااااا تجربه پیداکنی!
تک تک ادمایی که امروز بودن:
ماهرخ -پویان-فرزین-مهرزاد-شایان-سمیرا-مهران-سحر-مرضیه-مهدی-مهدی(کاظمی)-علی-سینا
همشوووون یه نزدیکی و صمیمیتی به ادم میدادن که انگار n ساله همو میشناسیم!!!و خب با حرف زدن با تک تک شون کلی چیز یاد گرفتم!
راجب بهروز بیشتر شنیدم!و واسم عجیب تر شد!
حرفای متفکرانه ی پویان همیشه یه تلنگر باحاله :)
شاد بودن و فلکسیبل بودن ماهرخ همیشه رفتاریه که تحسینش میکنم و دوست دارم داشته باشم!
منطقی و مهربون بودن و گرم بودن شایان چیزیه که بهم این حسو میده که انگار دوستیم!و خب خیلی نیست که میشناسمش
حرفای مهرزاد راجب سفر تنهایی رفتن رو هیچ وقت یادم نمیره و هر وقت بخوام تجربه اش کنم حتما ازش کمک میگیرم
سینای مهربون و ارومی که خیلی انسان جالبیه!
مهدی که مهربونه و بهم اینو فهمونده که نمیشه ادما رو از روی ظاهر قضاوت کرد و بودن امروزش ... :)
علی بچه ی گرم و باحالیه که شوخیاش همیشه منو میخندونه :)
سحر دوست گرمابه و گلستانه که همیشه هست :)
سمیرا و مهران که واسه اینکه تا همیشه با هم باشن کلی دعا میکنم!
من خوشحالم!بیشتر از هر موقع دیگه ایه!
خوشحالم که دارم چیزایی که میخواستم تجربه کنمو تجربه میکنم و ادمای اینجوری رو میشناسم!
خوشحالم تنهایی زمینم نزد!
خوشحالم از اینکه به خودم این فرصت رو دادم تا ادمای بیشتری رو بشناسم!
انقد الان خستم که فک کنم هر چی بخوام بنویسم همش همیناست با واژه های شاید متفاوت!
ولی دوست داشتم حال خوبه بعد از رهایی از امتحانامو بگم!