بارون پاییزی
هوای عجیب خوبیه
ادم دوستداره دست خودشو بگیره بره زیر این نمنم بارون،خودشو بغل کنه،با خودش بخنده..شاید یه پک سیگارم بکشه مثلا :)
ولی بجاش لحافو میکشم تو سرم چون برا من ساعت ۱ شب خوابیدن دیر وقت ترین ساعت ممکنه!و فردا کلی کار هست واسه انجام دادن....و زندگیو تلاش هایی که باید براش بکنم...
میخواستم بگم شاید فردا و فردا ها روزای سختی باشن....ولی من به روشنی ایمان دارم!
به سپیدی پشت شب های سیاه...
به پاییز بعد از تابستون
و به بهار بعد از زمستون!
میخوام بگم فردا باید راجب ادمای زندگیم...ادمای گذشته ی مونده...ادمای حال و ایندم تصمیم بگیرم!
باید گذشته رو بذارم و بگذرم!
باید انتخاب کنم واسه ایندم و در نهایت حال!
یه سری تصمیمات دیگه هم باید بگیرم!مثلا کمتر بخورم! :))) جدیدا داره این تپل شدنم ناراحتم میکنه!
و اممم در نهایت
خوشحالم ...برای تمامی اتفاق های خوبی که قراره بیافته...برای سبز روشن
من اومده بودم بگم که هوای امشب خیلیجذابه همین :)
اولین بارون پاییزی ۹۸ :)
اهای بارون پاییزی کی گفته تو غم انگیزی
تو داری خاطرتم رو تو عمق کوچه میریزی...
اهای بارون پاییزی...
پاییز امسال ... فقط دل تنگم