گرگ!
چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۴۵ ق.ظ
از وقتی یادم میاد همه چیزو تنهایی درست کردم!
تنهایی چیدم...
حتی اگه دنیا دورم بود!
یاده حرفه عمو مسعود میافتم که میگفت مبینا واقعا از وقتی اومده تهران واسه خودش مردی شده!
من مرد نشدم گرگ شدم!
گاهی از اینکه انقد میتونم تنها باشم خودمم میترسم!از یه جایی به بعد این تنها یودنه به نظرم ترس داره!
اینکه تو بفهمی به هیچکی نیاز اونقدا مبرمی نداری... و خودتی و خودت!
بچه شهرستانی هایی که میان تهران حار میشن!اینو به وضوح دیدم....
۹۸/۰۸/۲۲
حار منظورت چیه؟
حقیقتا منم از وقتی اومدم تهران واقعاااا عوض شدم ...
و البته از این عوض شدنم خوشالم