From sweet home :)
صدای منو از خونه میشنوید :)
خونه جایی که وقتی میرسی توش حس کنی تو آرامشی!
یه حس امنیت فوق العاده!
دلم نمبخواد مامان بابام برگردن :(
عمیقا دوس داشتم شرایط اینجوری که هست نباشه
مثلا انققققد با داداشام خوب و دوست بودم که ارزو میکردم هر لحظه پیشم باشن یا مجبورشون میکردم بیان تهران اصن!
یا اصلا تک بچه بودم!
نمیدونم شرایط اگه یه کوچولو فرق میکرد واقعا برام بهشت میشد!شاید برا اینکه زیادی خوشی نباید بزنه زیر دلم اینجوریه!
الان که دارم مینویسم یاده حرف آرش افتادم :))) بش میگم چرا بلاگمو میخونی؟! میگه چون اط اینکه میبینم یه ادمی اسکول تر از من هست خوشحال میشم :)))
ولی مگه مهمه؟! مگه مهمه اسکل جمع من باشم یا نباشم؟!
دوباره انرژیمو گرفتم و بنظرم دنبا هنوزم خوشگلیاشو داره :)))
دوباره دارم واسه تولدم برنامه میریزم و خوشحالم :)))
دوباره به مامانم لیست هدیه هایی که میخوامو گفتم :))
شایان و آرمین رو دیدم داشتن واسه یو بی سی یه چیزایی میفرستادن!
بعد شایان میگفت ما میرم اونجا پیش هم عشق و صفا (یه همچین چیزی) بعد من گفتم منم میام پس :)
گفت بخون کوانتومتو خوب شی بیا پیش ما!
اهااا اینن :) کوانتوممون بالاخره با شانت شد :))) من میدونستممم از تابستون میدونستم :))))
ولی واقعا ترسناکه ها!ولی خب مهم اینه همه چی داره طبق برنامه پیش میره دختر :)
گاهی وقتا یه چیزایی پیش میاد که غر میزنی اه چیه اینجوری و اینا!ولی بعدش میبینی کمممممان چقد خوب شد که این شد!
فوقع ما وقع :)))
دلم روشنه!من به روزای روشن آیندم مطمئنم!
به اینکه الک مغ واسم سخت نباشه!به اینکه کلاس شانت رو بترکونیم!به اینکه بتونیم!
دیدی به یه نقطه ای میرسی که حس میکنی قله رو کشیدی بالا و سختیاش تموم شده و انگار الان وقت لذت بردنت از اون بالاهاس!
یه سری مشکلات هنوزم حل نشده
مثل گواهینامه
مشکل خواب
مشکل ریزش موی شدید به خاطر فشار و استرس
مشکل تمرکز
ولی خیلی چیزا هم حل شده خب :)
همینش خوبه:)
کسایی که میتونن انگار یاد گرفتن که بتونن !
ینی فقد کافیه یادش بگیری!بعدش هی میتونی :)
بعد از مدت ها خوشالی و آرامشو تو نوشتت دیدم