اَهم و مهم! اِهم و اوهوم
تو این اردیبهشتی خیلی نوشتم!
میخوام بازم بنویسم!و مهم نیست که اصلا کسی میخونه یا نمیخونه!اهمیت میده یا نمیده!
میخوام از اهمیت بنویسم!
ادمی از کجا میفهمه که برای کسی اهمیت دارد یا خیر؟!
وقتی بهش فکر میکنم بنظرم کسی الان دیگه بهم اهمیت نمیده!
مامان و بابامم بفکر خودشونن حتی!و اگر اهمیت میدادند به خواسته های من توجهی میکردن!یا اینکه یک بار یک بار فقط حال دلم رو میپرسیدن!
دوستام؟!دوستای خوبین!ولی من واسه ی هیچکی خیلی مهم نیستم!!! اینو میدونم!
و چقد دلم میخواد اینجور وقتا بزنم گوشیمو بشکونم!
وقتی زورم نمیرسه به ادما! خیلی ناراحت میشم!
و هر از گاهی به این فکر میکنم که واقعا ادم ها فقط رهگذرن تو زندگی هم!فقط همین!
وقتی فکر میکنم تو همه ی ادمایی که اومدن تو زندگیم و رفتن یا ادمایی که هستن فقط یه نفر بوده که خیلی بهم اهمیت میداد!خیلی!
ولی جبری که بر دنیا حاکمه اینه که وقتی یه ادمی خیلی بهت اهمیت میده تو نمیتونی خیلی بهش اهمیت بدی!عین دو سر اهنربایی که همو دفع میکنن!
وقتی خیلی حالم خوبه حتما بعدش یه خنثی کننده ای باید وجود داشته باشه تا گند بزنه به احوالاتم!
و به راستی چرا انقد اهمیت میدم؟!
و چرا انقد جدیدا مهم شد واسم!دوباره دارم تو مبینایی که یه سال واسش زحمت کشیده بودم گند میزنم!
و با باید گفت لعنت به وابستگی و محتویات ان!
چه اهمیتی داره کسی به آدم اهمیت بده یا نه. اینکه بقیه به آدم اهمیت نمیدن دلیل بر بی اهمیت بودن آدم نیس دلیل بر اینه که بقیه ارزش اونو درک نمیکنن