پنگوئن خانم :)

اینجا یک دفتر خاطرات آنلاین است با خواندن آن وقت خود را هدر ندهید :)

با تشکر

بایگانی
آخرین مطالب

تنش ها

سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۳۷ ق.ظ

همیشه گفتم....بازم میگم :) میگم تا شاید یک بار، فقط یک بار تو زندگیم بهش عمل کنم:

با هر آدمی باید یهفاصله ای داشت! که این فاضل برا آدم های مختلف فرق میکنه!

یه اپتیممی اون وسط هست که که فیت ترین حد فاصله اس با هر آدم!برای من هم اینجوری به دست اومده که نزدیک میشم دور میشم به اون ادم تا اون حده پیدا شه!

ولی خب یکی مثل سحر اینکار رو با زمان انجام میده :)

من چرا نمیتونم با گذشت زمان چیزیو درست سر جاش بنشونم؟ :)

دیروز داشتم به آریا میگفتم که هر آدمی تو زندگیش به یه سحر احتیاج داره!یه ادمی که دانا طور با مسائل برخورد کنه!

نه مثل احساسی باشه!

نه مثل ارشیا عصبی

نه مثل اریا ردی :)

سحر موجود عجیبیه!تو هر شرایطی که دیدمش با ارامشی عجیب (برای اون شرایط) برخورد میکنه!وقتی این موضوع خیلی به چشمم اومد که داشتیم پروژه کوانتوم رو میزدیم!

من عصبی میشدم کلافه میشدم دوست داشتم سرمو بکوبونم به دیوار برم از کسی بپرسم!ولی سحر نگاهشو از لپتاپ میگرفت و به روبه روش نیگا میکرد تا راه حلی پیدا کنه!و خب اغلب روش سحر بهتر جواب میداد!

گاهی نیازه ادم سرشو از توی هر چی که خیلی باش درگیره بکشه بیرون به روبه روش نیگا کنه و راه حل رو پیدا کنه :) مثل کاری که دیشب یهو اریا کرد!مثل تصمیمی که من گرفتم!

در مقابل چند نفر احساس مسئولیت داشتم: احسان داداشم، بابام، لاله، ارشیا!

همه رو هم یه روزی ول کردم و رفتم!چون نمیتونم....نمیتونم این حجم از مسئولیت رو بپذیرم!چون سخته برام!وقتی مدتی میگذره و میبینم داره بیشتر و بیشتر میشه این وابستگیه یهو ول میکنم....دست من نیست مکانیسم دفاعیمه انگار!

 

یه سوال مسخره ای هست که همه میپرسن و به نظرم از بیخ اشتباس ولی خب...: کسی که دوست داره یا کسی که دوسش داری؟

من همیشه جوابم این بوده که کسی که دوسش دارم!

دیشب فهمیدم این ایدئولوژی شاید قشنگ باشه ولی قابل پیاده سازی نیست حداقل واسه من :)

متاسفانه یا خوشبختانه من تو جذب ادم ها مهارت دارم ولی هیچ مهارتی در نگه داشتنشون ندارم فعلا :)))

 

سه باره شاید داره تنش پیش میاد بین ما سه نفر تو این مدت!شایدم دوباره...همشم تقصیر من بوده :)

انگار یه حالتی دارم که خودمم نمیتونم خودمو تحمل کنم چه برسه به بقیه :) به همه حق میدم!وقتی یه قدم میرم عقب میبینم چقد رفتار های اذیت کننده و جنونی دارم!

راستش ناراحتم!که سر این حالت های جنونیم دارم بهترین دوستامو از دست میدم ...رابطه خوبی که با داداشام پیش اومده بود هم پرید :)

شاید بهتره برا خودم یه قانون بزارم؟!

روزی مثلا بیشتر از ۱۰۰ حمله حرف نزن :)) زبونم لاک میشد :)) چقد خوب بود اونجوری ....یاد میگرفتم فقط در حد ضرورت حرف بزنم!

حالا نیاز نیست همه احساسات و عواطفت رو به زبون بیاری که....

 

ته تهش .... از این تریبون اعلام میکنم... مرسی که تحملم کردین یا میکنین :)

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۵
پنگوئن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی