رهایی در دریا
چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۹ ب.ظ
به پیش روی من، تا چشم یاری میکند ، دریاست
چراغ ساحل آسودگیها در افق پیداست
درین ساحل که من افتادهام خاموش
غمم دریا ، دلم تنهاست
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلقهاست
خروش موج ، با من میکند نجوا
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت
مرا آن دل که بر دریا زنم ، نیست
ز پا این بند خونین بر کنم نیست
امید آنکه جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست...
[ #فریدون_مشیری ]
.
.
.
.
پ.ن: وقتی هیچ امیدی ندارم به هیچی :)
۹۹/۰۹/۱۲