ارتباطات انسانی
داشتم بهش میگفتم که چقد خوبه بتونم زندانیش کنم یا یه کاری کنم که ماله خودم باشه فقط
خندید ولی وقتی بهش فکر کردم دیدم نه!اینجوری حال نمیده!میشه مثل تمام چیزایی که مال آدمه و آدم سال تا سال بهشون کار نداره!
به قول خودش اینجوری کیف میده که آدمه رها باشه آزاد باشه آدمای دیگه ای دورش باشن ولی اون بازم تو رو بخواد!اینجوری بیشتر میچسبه :)
جمع دوستیمون تغییر کرده!حضور دو عضو جدید علیرضا و فاطمه فرهنگ! نبود سحر و کم رنگ تر شدن بیش از پیش ارشیا!
یه حرفی آرش میزنه که جمع به فرد ارجحیت داره!نبود یه نفر نمیتونه یه جمع رو بپاشونه!نکته ای که اتفاق میافته اینه که کسای دیگه ای پیدا میشن تا جای خالی رو پر کنن!
ادم باید حواسش به جمع های زندگیش باشه!که کیا میان توش و کیا میرن!و خودش کجای جمع قرار داره :)
زندگی واقعا عجیبه!همیشه یه عده هم پای تو هستن!ولی این عده فرق میکنن در طول زمان!یه زمانی حسینی به من و سحر دو قلو میگف!الان ازش خبر خاصی ندارم!شایدم نمیخوام داشته باشم!شایدم درستش اینه!شرایط درست و قشنگ همینه اصن!
حواسم باشه که کی برام مهربونی میکنه!
چقد دوس داشتم میشد زهرا رو هم به جمع اضافه میکردم!بعضی ادم ها تو طول زمان نشون میدن که چقدر بودنشون خوبه!درسته! و چقدر مهربونن!
فکر میکنم نیازه یه بار دیگه به ادما نگاه کنم و هر کس رو سر جای درست خودش بزارم :)
و در اخر به قول ارش ارتباطات انسانی خیلی پیچیدهس :)