پنگوئن خانم :)

اینجا یک دفتر خاطرات آنلاین است با خواندن آن وقت خود را هدر ندهید :)

با تشکر

بایگانی
آخرین مطالب

درختچه :)

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۰۱ ق.ظ

خیلی خوشحالم‌که اریا قبل از اینکه هر جای دیگه‌ای داشته باشه واسم دوستمه :))

 

روز عجیبی رو گذروندم!

تهشم حرفای عجیبی شنیدم!

 

هر چند وقت یکبار این اتفاق می‌افته که حرفای من و اریا حول گشت و شناخت خودمون میچرخه!این وقتا هم من بهتر و بیشتر اونو میشناسم هم اون منو!

و خب معمولا بحثای نتیجه دار و خوبیه :))

 

الان ذوق دارم! بابت اینکه قبل از اینکه هر حسی به این بشر داشته باشم ،به عنوان یه دوست دارمش!میتونه بشینه به حرفام گوش کنه و میتونم به حرفاش گوش کنم!

و به هم کمک کنیم!

چون ما به طرز جالبی هر کدوممون تو یه جنبه ای از زندگی یه تجربیاتی داره و یه چیزایی بلده که اون یکی بلد نیست!و خب وقتی بهش فکر میکنم چقد تکمیل کننده های خوبی شدیم :)

 

امروز رفته بودم پستای گذشته رو نگاه میکردم و پشمام هی میریخت!

اولین سو سو های احساسیم به آریا رو دیدم کلی لیخند شدم!

 

نکته اینجاس که درسته اون هیجان اولیه فروکش کرده،‌ ولی یه هیجان دیگه ای رو من دارم که خیلی منطقی تر و شیرین تره و باعث میشه به اون روزام لیخند بزنم و بگم اره خوب و درست اومدیم که الان حس من اینه!

 

قبل تر ها تمام تجربه‌ی من بعد از اون هیجان اولیه تحمل یا رها کردن و خسته شدن بود :) 

 

فک کنم راه درست همینه...که ادم بعد از چند ماه بتونه بگه به یه شرایط استیبل تری تو رابطش رسیده!بتونه زندگیشو بهتر از قبل جلو ببره چون یکی از مهم ترین نیازاش که دوست داشتن و دوسته داشتنه شدن هست تا حدی تامین شده :)

 

راستش نمیدونم چقد خوب و درسته این چیزی که دارم تجربه میکنم! ولی امیدوارم همه ادما این ارامش نسبی و این هیجان مطمئنه رو تجریه کنن :))) صرف نظر از نتیجه!

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۱۶
پنگوئن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی