پنگوئن خانم :)

اینجا یک دفتر خاطرات آنلاین است با خواندن آن وقت خود را هدر ندهید :)

با تشکر

بایگانی
آخرین مطالب

نو :)

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۰، ۱۲:۱۸ ب.ظ

این چند روز درگیر اتفاقاتی بودم که خب خیلی وقته منتظرشون بودم :)

۸ اسفند بود که با یار خداحافظی کردم و برگشتم دزفول! و هیچ ایده‌ای از اینده نداشتم!

دو روز اول رو به شدت درگیر کارای عقد احسان بودیم! و چقد همه چیز خوب بود! چقد بهم میومدن! چقد پریسا زیبا شده بود! چقد احسان چشماش میخندید!

تو همون یکی دو روز البته دعوای دوباره‌ام با بابا باعث شد که با نازنین همانگ کنم و واسه ۲۹ ام اسفند بلیط بگیرم به مقصد تهران با این استتوس همیشگی که برنخواهم گشت :) اینبار ولی فرق داره! دارم میرم که عید رو بمونم اونجا! عیدی که خب همه از هر جایی پناه میبرن به جمع های خانوادگیشون! و من عید اخری که قراره ایران باشم رو قراره تنها بگذرونم :) 

میدونی ناراحت نیستم بابت این اتفاق! چیزیه که خودم انتخابش کردم! و حس میکنم باید یه بار تنهایی رو انجوری که دوست دارم مزش کنم! دوست دارم برای یک بار هم که شده دوباره با تنهاییم خوشحال باشم!

خبر بعدی مربوط به گرفتن پذیرشه :) بالاخره! پذیرش اومد هم برای من هم برای یار :) چیزی که ماه ها تصورش میکردم! چیزی که مدت‌ها بود میخواستمش!

اتفاق افتاد و این باعث شد منم از قافله‌ی اتفاقات خش عقب نمونم :))

داداش محسنم بالاخره خونش آماده شد و مستقر شدن!

هر کسی به نوعی تو خونه‌ی ما داره با سال جدید پوست میندازه و نو میشه :)

و فکر کنم واقعا بالاخره وقتش بود که هر کدوممون سرپای خودمون خوشحالیامونو پیدا کنیم :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۱۴
پنگوئن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی