امروز از دو تا ادم حرفای جالبی شنیدم که بنظرم باید بنویسم تا بماند به یادگار :)))
اول با یکی از دانشجوهای دکترای حالت جامد! و خب به یعنی راجب درس و راجب فیزیک!
دغده هام براش جالب بود!میگفت برای اینکه بفهمی واقعا چه گرایشی رو دوست داری بری باید بری سمینار های مختلف !نه اینکه بری بشینی و همینجوری با یه نگاه خنگ طور نیگاش کنی!بعد از سمیناره که مهمه!باید بعدش بپرسی!
یه حرفی زد که من واقعا تعجب کردم!یعنی میدونستما ولی خب گفتنش انقد واضح یه جوری بود!گفت:استادای اینجا وظیفه اشونه که جواب سوالای دانشجو رو بدن!
بهم گفت کم کم درست سوال پرسیدن و سوال خوب پرسیدن رو یاد میگیری اینجوری!
شدیدا بهم توصیه کرد که درسای این ترم و ترم بعد یعنی:ریاضی فیزیک1 و 2 -تحلیلی 1 و 2 - فیزیک 4-و درسایی اینده ی نزدیک یعنی کوانتوم 1و 2 رو جدی بگیرم!جدی تر از هر چیزی!
مخصوصا اگه بخوام نظری کار بشم!
بهم گفت با استادای مختلف حرف بزنم!
گفت هر ادمی رو باید یه جوری باهاش حرف بزنم!و خب قراره یادم بده هر استادی چجوریه :))
دو تا استاد داریم که خیلی خفن طورن و خب خیلی سخت گیر تقریبا غیر قابل دسترس که ایشون به من گفت حتی با این استادا هم میشه حرف زد!
یه چیز دیگه اینکه بهم گفت از اشتباه کردن نترس!برو اشتباه کن تا یاد بگیری!اینور اونور بخور تا بفهمی :)
بهم گفت دوست داشتن این نیست که تو یه چیزیو بفهمی!نذار فهمیدن یا نفهمیدن یه چیزی رو دوست داشتنت تاثیر بذاره!اگه نمیفهمی و دوسش داری برو راجبش بیشتر بخون بالاخره یه روزی میفهمیش!
فهمیدم میشه رفت سر کلاسای مختلف و این رفتن نباید فقد این باشه که بری بشینی ببینی استاد چی میگه!حتی اگه مستمع ازاد میری مثل دانشجوی همون درس باش!
برای پیدا کردن رشته یا گرایشی که میخوایم اساسی ترین کار نگاه کردن به چارت درسی اون درس و دیدن کتابای رفرنس و سر فصلاشه :)
اگه شما هم مثل من درگیر موضوع اینجوری بودین میتونید از اطلاعات دوست با تجربه امون استفاده کنین!
چیزی که خودم کم کم دارم از این دانشکده میفهمم اینه که دنبال یه کاریو باید بگیری و ول نکنی!رشته ی ما دراز مدت جواب میده!شاید این تمرینی که تو الان داری حل میکنی دو سال بعد نتیجه اشو بذاره!
یه متنی تو بلاگ اقای مربع خوندم که مغزم یه ماهیچه اس!وقتی میخوای به ماهیچه ات فرم بدی چندین ماه تمرین میکنی تلاش میکنی تمرکز میکنی روش تا ماهیچه ات فرم بگیره!برا مغزم همینکارو باید کنی!تمرکز کنی روی مغزت!تمرین مداوم بهش بدی!
خب رژیمشم میخواد.رژیم مغز چیه؟!افکار منفی به خوردش ندی!مثل فست فود!برعکس هر روز بهش انرژی مثبت بدی مثل پروتیین!
نمیگم که کلا افکار منفی نداشته باشا!شاید ماهی یه بار!مثل فست فود!
از این حرفا که بگذرم درست دیدنو چیکارش کنم؟؟درست شنیدن!؟
استادم بهم گفت قبل از اینکه بخوای فیزیسیست شی یاد بگیری مشاهده کنی!علم ما علم مشاهده اس!
و لعنتی من چقد عاشق فیزیکم!و خب روز به روز حسم بهش بیشتر میشه!
خب حالا دومین ادمی که باهاش حرف زدم!یکی از دوستان سال بالایی ما بود!این موضوع هیچ ربطی به فیزیک نداره!راجب زندگیه!
امروز فکر میکردم بهش میدیدم من از ادما بت میسازم!و بدیاشونو نمیبینم!
بعد که میخوام از زندگیم بیرونشون کنم میشم ابراهیم بت شکن!
بعد از خودم قهرمان میسازم!
بعد که میفهمم قهرمان نیستم نابووود میشم!
این چرخه برای هر ادمی تو زندگی من که یه حدی رو رد کرده باشه صدق میکنه!!
وخب این اشتباس!این دیگه تجربه نیست!که بگی تجربه کردی و یاد گرفتی!این موضوع بار ها تکرار شده!تجربه ی بدی که بار ها تکرار شه اشتباهه!
بهم گفت اگه با عقلت تصمیم میگیری فقط به عقلت گوش کن اگه با دلت تصمیم میگیری فقط به دلت!
بهم گفت اون آدم میتونه از پس خودش بر بیاد!تو به این فک کن اگه میتونی حالشو خوب کنی خوب کن اما اگه میبینی شدی عذاب واسه خودتو اون ولش کن!زجرش نده!
فکر کردم!واقعا بهترین کمکی که میتونم به خودم و اون بکنم اینه که واقعا به کاری نداشته باشم!هر چی دیدم!هر چی شنیدم!هر چی شد!زمان بدم!به خودم به اون!
وقتی عقلم داره بیس چاری الارم میده که ترکیب شما دو تا خوب نیست پس باید تمومش کنم!نه حرف خالی!با دلم!با عقلم!با وجودم!
اگه دوسش دارم زجرش ندم!
نه خودمو نه اونو....نه این همه دوست مشترکمونو....
کاش همیشه یادم بمونه ما از هم جدا شدیم که هر کی بره دنبال موفقیتش!دنبال خوشبختیش!ما قول دادیم به هم که موفق شیم!
موفقیتمون خوشبختیمون ارامشمون چیزیه که من میخوام!
هر چیزی هم یه هزینه ای داره هزینه ی اینم نبودنمون کنار همه....
هر چقد که گند بزنیم بهم لج و لجبازی کنیم و بچه بازی دراریم هیچی درست نمیشه...
تموم شده دیگه!
اون ادم تموم شده!زندگی ولی نه!قول ما سر جاشه!هر چقد که به هم بدی کرده باشیم ما سرقولمون میمونیم!