اره حدودا دو ساله که سختترین روزا رو گذروندم و فکر بهش تمام وجودمو درد میاره
ولی توی همین دو سال یه لحظههایی داشتم که از عسل برام شیرین تر بود!
کلی مستقل تر شدم! موفق شدم! و دوباره و دوباره به خودم ثابت کردم با پشتکار میشه هر چیزی رو خواست و داشت!
سختی هست! همیشه! ولی شاید هم بد نیست
بهت این قدرت رو میده که ادمهای بیشتری رو درک کنی! چون سختیهای زیادی رو مزه کردی که هر کدومش ممکنه تجربه یک ادمی باشه! پس پختهتر میشی :)
من با ۲۳ سال زندگی کوهی از تجربه و سختیم واسه خودم! کلی چیز انلاک کرده دارم :)
و اینا نشون میده که زندگی کردم!
اره من بار ها زمین خوردم! ولی اینا ینی من راه رفتم و جلو رفتمم :) یعنی زندگی کردم و زنده بودم! تو اگه جلو نری قطعا نمیافتی :)
من یاد گرفتم چطوری با نبودن ادمها کنار بیام! یاد گرفتم با هر آدمی بتونم ارتباط بگیرم! یاد گرفتم مغرور نباشم! یادگرفتم در لحظه زندگی کنم! یاد گرفتم بجنگم! یادگرفتم تو دعواها سکوت کنم و حرمت نشکنم! یاد گرفتم که آدمها رو از دور دوست داشته باشم! من خیلی چیزا بلدم...
چیزهایی که با هر بار خوردن تو دیوار عاطفی و احساسی بلد شدم!
و هر بار ضربه محکم تر و دردش بیشتر بود درسش بزرگ تر بود و از من آدم بهتری ساخت!
شاید اینی که هستم انسان با اخلاق و قشنگی برای همه آدم ها نباشه! شاید نتونم همه رو همزمان راضی نگهدارم! شاید یه آدم بشینه و از دور جاجم کنه! وقایع رو کنار هم بچینه و داستان خودش رو براشون بگه! ولی آیا مهمه؟
نه...
چون من یاد گرفتم که قضاوتهای خوب یا بد دیگران هیچ تاثیری در زندگی من ایجاد نمیکنه! اوکی ممکنه استیت روحیمو تغییر بده! حالمو خوب یا بد کنه! و به سببش کارهایی بکنم! ولی حرف من اینه که مستقل از تاثیرات روحیش... هیچ تاثیر مستقیمی نداره! به دمپاییم که یکی منو دوس داره یا نه! به دمپاییم که فلان ادم از نظرش من ادم معمولی هستم یا نه! به چپ و راستم که یکی اونقدر مغز خامی داره که نسبت هایی رو که حتی من دوست ندارم به زبون بیارم رو پشت هم برام ردیف میکنه! به پایههام که فلانی فکر میکنه من ادم مناسبی برای کار نیستم...
اوکی نصف این آدمهایی که این حرفا رو به من زدن الان تو زندگی من نیستن و من مدتهاست که ازشون بیخبرم!و این موضوع نه باعث شده من بمیرم!و نه اونها!
من احساس پیشرفت داشتم تو این مدت و الان دوباره سیل دیگهای از همین جاج ها نمیتونه منو شکست بده! چون من بارها و بارها یاد گرفتم که ته همه اینا دوباره فصل عوض میشه و چرخ گردون همیشه اینجوری نمیمونه!
تنها چیزی که الان مهمه یادگرفتن مشکلاته! و پیدا کردن راه حل ها :)
دیگخ نمیزارم حالم مثل این چند شبی که گذشت خراب و داغان باشه! قول میدم